معنی میله جراحی

حل جدول

میله جراحی

میل،سوند

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

میله

میله. [ل َه ْ] (ع اِ) دشت و بیابان. (منتهی الارب، ماده ٔ ول هَ) (ناظم الاطباء). || زمین بی گیاه. (ناظم الاطباء).

میله. [ل َ] (اِخ) ظاهراً شهری بوده است این سوی جیحون در شمال افغانستان کنونی:
ز بیم تیغ تو تا چین ز ترکان ره تهی گردد
اگر زین سوی جیحون گردبادی خیزداز میله.
فرخی.
بگتگین حاجب ساخته با مردم تمام دم ایشان گرفت از پیش وی به اندخود و میله درآمدند و بگتگین بتفت می راند به حدود شبورقان بدیشان رسید. (تاریخ بیهقی چ مشهد ص 566).

میله. [ل َ] (اِخ) دهی است از دهستان دشت سربخش مرکزی شهرستان آمل، واقع در 10/5هزارگزی خاوری آمل با 480 تن سکنه. آب آن از رودخانه ٔ کاری هراز و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).

میله. [ل َ / ل ِ] (اِ مرکب) شبیه به میل و مانند میل. (ناظم الاطباء) || قطعه ٔ نازک و بلند از چوب یا آهن یا فلزی دیگر که در ساختمان و جز آن به کار رود. || میل آهنین که در مرکز سنگ زیر آسیا (در آسیاهای آبی و دستی) استوار است و از سوراخ سنگ زبرین گذرد و سنگ زبرین بر آن دور زند. آهن یا چوب وسط آسیای دستی و آسیای آبی. (یادداشت مؤلف). || چاهها که از هَرَنج یعنی مظهر قنات تا مادرچاه کنده می شود. سوراخ قنات. (یادداشت مؤلف). || سمت و عمق چاه تا آنگاه که عمودی ومستقیم است. چون کج و مخروط شود در زیر، انبار گویند و چون افقی گردد در زیر، آن را کوره نامند. (یادداشت مؤلف). || رشته ٔ باریکی زیر پرچم در گلها. (لغات فرهنگستان).

فرهنگ فارسی هوشیار

جراحی

نیشگری کار نیش (اسم) رشته ای از علم پزشکی که با قطع و برداشتن انساج و اعضای ناسالم و معیوب بمنظور بهبود حال مریض سر و کار دارد، شغل جراح عمل جراح. یا جراحی پلاستیک. رشته ای از جراحی که بمنظور ترمیم اعضای از دست رفته یا زیباتر ساختن اعضای موجود انجام میشود جراحی ترمیمی.


میله

مانند میل

فارسی به عربی

میله میله

شریحه، عصوی


میله

اسلوب، جزع، حانه، شریحه، شعاع، شعیره، عتله، عمود، قضیب، محور

فرهنگ عمید

جراحی

شغل و عمل جراح،
شاخه‌ای از پزشکی که عبارت است از بریدن و شکافتن قسمت‌های مختلف بدن، برداشتن یا ترمیم بافت‌های مریض و معیوب، و پیوند و بخیۀ جراحات،
* جراحی ‌پلاستیک: (پزشکی)
نوعی جراحی سطحی که برای زیبایی چهره و سایر اندام انسان صورت می‌گیرد و جراح بافت‌های برآمده و نازیبا را با عمل جراحی ترمیم و معالجه می‌کند،
انتقال نسج سالم برای ترمیم نسج آسیب‌دیده،


میله

جسمی باریک، استوانه‌ای، و معمولاً فلزی، میل،
میلۀ باریک فلزی برای بافتنی، میل بافتنی،
(زیست‌شناسی) رشته‌ای باریک در زیر پرچم گل، فیله،

مترادف و متضاد زبان فارسی

میله

مفتول

فرهنگ فارسی آزاد

میله

مِیلَه، صحرا، و زمین وسیعی که انسان در آن سرگردان می شود (جمع: مَوالِه، مَیالِه)،

فرهنگ معین

میله

(لِ) (اِ.) قطعه نازک و دراز فلزی یا چوبی.

معادل ابجد

میله جراحی

307

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری